کــاش می شد زنـــدگی تـکرار داشت
لااقل تــکرار را یــکبــار داشت!
ساعتم بـــرعکس می چرخـیـد و من
بـــر تــنم می شد گـــشاد ایـن پیرهن
آن دبـستـان ، کـودکـی، سرمشق آبــــ ...
پـــای مــادر هم بــرایـم جـای خواب
خود بــرون می کــردم از دلـواپسی
دل نمیدادم بــه دست هــر کسی
عمر هستی ،خوب و بــد بسیـار نیست
حــیــف هــرگـز قـابـل تــکـرار نیست!!